تقدیم به عشقم

حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی
من نگاهت بکنم توتوی چشام عشقوببینی
یادته من توداشتیم ساده زندگی میکردم
ازهمین چشمه ی شفاف رفع تشنگی میکردم
یه دفعه یه مهمون امدعقلمویه جوری دزدید
دلتوبه روش نیوردازهمون دقیقه فهمید
اولش فکرنمیکردم که دلموبرده باشی
یادلم گول چشای روشنشوخورده باشه
امانه گذشت ودیدم دل من دیونه ترشد
به توگفتم ودلت ازقصه ی من باخبرشد
اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده
امابعددیدم که عــــــــشقه اخه اندازش زیاده
توبازم طاقت اوردی مثل پونه های توی پاییز
سرنوشت توسفیده ماجرای من غم انگیز
بدجوری دیونتم من فکرنکنی این اعترافه
همیشه نبودن توکرده این دل راکلافه
میدوم فرقی نداره واست عاشق بودن من
میدونم واست یکی شدبودن ونبودن من
میدونم دوستم نداری مثل روزای گذشته
من خودم خوندم توی چشمات یه کسی اینونوشته
اماروح من یک دریاست پرازموج وتلاطم
ساحلش توی وموج هاش خنجرهای حرفای مردم


 

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[+] نوشته شده توسط زهرا در 19:3 | |